کارمند

36
5633

یکی از دوستان من مغازه کوچکی دارد. هر از گاهی به آنجا می روم و خریدی می
کنم. چند وقت پیش که به مغازه او رفتم، جوانی در آنجا مشغول کار بود. بعدا
فهمیدم نامش حمید بوده. حمید لیسانس داشت و به دنبال کار می گشته که سر از
مغازه دوست من درآورده بود.مشغول چیدن وسایل بود که به او نزدیک شدم و
پرسیدم: از کارت راضی هستی؟
نگاهی به اطرافش کرد و پاسخ داد: این کار در شان من نیست، بعد از سالها لیسانس گرفتم و حالا شدم پادو یک مغازه!


من با لبخند گفتم: دوست من ، کار کردن که عیب نیست، رزق حلال هم که عبادت.
اگر تو امروز این کار را انجام می دهی ، مطمئن باش هیچ گاه بی کار نخواهی
ماند. حمید در حالی که کارتن خالی را جا به جا می کرد با بی توجهی گفت: اگر
قرار بود من این کار را انجام دهم که این همه سال درس خواندن لازم نبود.
از همان بچگی به مغازه می رفتم و امروز حداقل صاحب یک مغازه بودم. من عرض
کردم: درس خواندن ربطی به کار کردن ندارد. درس خواندن توانایی خواندن،
نوشتن ، درک بهتر و صحبت سلیس تر به ما می دهد. مدرک لیسانس تو هم این
توانایی ها را به تو داده است. من ادامه دادم: اگر می خواهی موفق شوی به
دنبال کار باش نه کارمندی. اما حمید موافق نبود و گفت: اگر قرار است
اینگونه موفق شوم به نظرم درس خواندن ضروری نبود. من گفتم: گوشهای ما برای
شنیدن است، چشمهای ما برای دیدن و بینی ما برای استشمام.
اگر ما فقط 1
گوش، 1 چشم و 1 سوراخ در بینی خود داشتیم، باز هم می توانستیم ببینیم،
بشنویم و استشمام کنیم. پس چرا 2 گوش ، 2 چشم و 2 سوراخ در بینی خود داریم؟
حمید این بار با دقت بیشتری به من گوش می داد. من ادامه دادم : 1 گوش برای
شنیدن کافی است و دومی برای لذت بردن از شنیده هاست، 1 چشم برای دیدن کافی
است و دومی برای لذت بردن از مناظر، 1 سوراخ در بینی برای بویایی کافی است
و دومی برای لذت بردن از عطرهای گوناگون است.
گوش دوم ، چشم دوم ، و بینی دوم ضروری و ضرورت نیست ، بلکه به ائستتیک (aesthetic) مربوط می شود.
بدون آنها ما می توانیم ببینیم، ببوییم و هم بشنویم اما زیبایی آنها را درک نخواهیم کرد و از آن لذت کافی نخواهیم برد.
ما بدون تحصیلات هم موفق خواهیم شد اما به اندازه کافی از آن لذت نخواهیم برد و زیبایی های آن را حس نخواهیم کرد.
تحصیلات
و دانش در واقع همان چشم دوم، گوش دوم، و بینی دوم ماست. لذتی که یک انسان
موفق با سواد از زندگی خود می برد چندین برابر یک انسان موفق بی سواد است.
حمید حرفهایم را شنید ولی احساس کردم فقط شنید، تا اینکه شب گذشته دوستم
تماس گرفت و گفت که حمید از آنجا رفته است. پرسیدم کجا رفت؟ گفت: از مدارکش
کپی گرفت و به دنبال کارمندی رفت.
حمید تنها جوان این جامعه نیست.
میلیونها جوان تحصیل کرده این مملکت اشتباه او را تکرار می کنند. آنها
مدارک خود را بلیط ورودی به دنیای کارمندی می دانند. آنها فکر می کنند اگر
با هزاران بدبختی لیسانس و فوق لیسانس گرفته ایم، باید بلافاصله شغل مناسبی
پیدا کنیم که ماهی حداقل 1 میلیون تومان حقوق ماهیانه، با چند کارمند زیر
دستمان داشته باشیم و کارمان هم فشار و استرس زیادی نداشته باشد. در میان
آنها کسی نمی خواهد صلیب رنج و مشقت را به دوش بکشد. در یکی از شرکتهای
نیمه دولتی 10 نیروی کارمند ساده مورد نیاز بود با حقوقی حدود 500 تا
550000 هزار تومان. بیش از 3 هزار فرم درخواست ارسال شد! اکثرا لیسانس و
فوق لیسانس! من یک سئوال دارم از این جوانان. به جای اینکه فرم کارمندی آن
هم با چنین حقوقی پر کنند، چرا کنار خیابان بساط نمی کنند؟ چرا در سرما چای
گرم و در گرما نوشیدنی خنک به مردم نمی فروشند؟ چرا با مهارت در رشته ای
چند جوان دیگر را زیر چتر خود نمی آورند؟ شما تحصیل کرده اید، دیدگاه تان
به کاری که انجام می دهید بسیار متفاوت تر از دیگران خواهد بود. شما سطح
خاصی از ارتباطات دارید که ضامن آینده روشن شماست.این چه مدرک و گواهی نامه
ای است که انسان را از کار کردن باز می دارد و آن را عیب می داند؟ چگونه
مدرکی است که اجازه نمی دهد شما از دست و پای خود استفاده نمایید؟ چه مدرکی
است که می گوید: تنها کار تو نشستن پشت میز و روی صندلی است و کار تو
کارمندی است برای چندر غاز؟؟!! اگر این است نتیجه دانشگاه های ما، بهتر است
تمامی آنها را پلمب کنیم چرا که دانشگاه های ما لشگری بزرگ از جوانان تنبل
و بی هدف و به دنبال کارمندی تحویل جامعه می دهند.

culture-education-job.jpg
در جامعه ای که
کمبود آشپز ماهر ، راننده حرفه ای، تایپیست چند زبانه ، نجار عالی ، آهنگر
کار کشته، سبزی فروش و مغازه دار خلاق در جای جای آن احساس می شود،
میلیونها جوان مدرک به دست به دنبال کارمندی با حقوقی برابر با سیر کردن
شکم خود هستند.
آیا آنها از جنیفر آنستن بازیگر سرشناس هالیوود مهمترند؟ بازیگری که تا چند سال قبل پستچی شهرش بوده؟
آیا
آنها از جانی دپ، کاپیتان دزدان دریایی کارائیب هنرمندترند که قبل از
بازیگری صبحها خودکار می فروخته و عصرها هم با پوشیدن لباس مرغ نما مشتری
ها را جذب رستورانها می نموده است؟
آیا آنها از تام کروز خوش تیپ ترند که قبل از بازیگری نجاری می کرده ؟
آیا آنها از لیدی گاگا معروفترند که قبل از خوانندگی در رستوران پیشخدمت بوده؟
نیکلاس کیج جلوی درب سینما ذرت بو داده می فروخته…
مگان فاکس فروشنده مغازه اسباب فروشی بوده…
هریسن فورد در دوران جوانی کابینت نصب می کرده است و………
اینها
تنها نمونه هایی از دنیای هنر بودند، در هر بخش و شعبه ی دیگری از زندگی
هم بنگرید هزاران افراد برجسته را خواهید یافت که در دوران جوانی به جای
کارمندی ، کار می کردند تا به اهدافشان برسند.
ولی جوانان ما مدارک خود
را سهام می دانند و به دنبال آب کردن آن در بازار بورس زندگی هستند ، بی
خبر از اینکه این بازار بورس سهام نمی خرد. اگر بخرد کار می خرد، توانایی
می خرد، زحمت و رنج می خرد، پشتکار و هدف می خرد.
ولی از فردا باز هم صفحه ی استخدام نیازمندیهای همشهری بیشترین خواننده را خواهد داشت.
من هم بهتر است قلم خود را بیش از این نتازانم.

M.H.B

36 دیدگاه

  1. سلام مقاله خوبی بود که آدمو به فکر وا میداره. البته شاید یه اشکالاتی بهش وارد باشه. همون مواردی که همه دوستان تو نظراتشون گفتن. مخصوصا دوستان عزیز: علیرضا علی آتشین he رضا سهراب فرناز فاضلی و مهدی. خیلی حال کردم اما اگه نگارنده پاسخ این نظراتو بده جالب میشه.

  2. خیلی از جوونا واقعا کارمندی رو دوست ندارن ولی یکی از مهمترین مشکل های اونا نداشتن سرمایه برای راه انداختن کسب و کار شخصیه، خیلی از این جوونای تحصیل کرده اگه سرمایش رو داشتن واسه خودشون کار می کردن، به هر حال هر کاری یه سرمایه اولیه می خواد.

  3. سلام
    تشکر میکنم از مقاله خوبتون از خوندنش لذت بردم
    پدره من مغازه دار هستش ولی بارها و بارها
    به من تاکید کرده که آدم تحصیل کرده
    اگر کاری براش نباشه و بخواد دستفروشی هم بکنه
    بسیار بهتر و موثر تر از یه آدم بیسواد دستفروشی میکنه
    و در دستفروشی در جا نخواهد زد!
    چون تحصیلات دید بهتری برای زندگی ، کار و تجزیه تحلیل به اون داده
    اگه با این دیدگاه بریم جلو که من چون فلان مدرک رو گرفتم باید کار برام باشه با این میزان حقوق
    فقط خودمونو گول زدیم
    چون نیست
    ولی به نظر من درد جوانهای ما اینه که کارهای دیگه از جمله نجاری و نصب کابینت و… هم پذیرش بالایی ندارند نمی تونن خیلی عظیمی از بیکاران رو جذب کنن
    شاد باشین

  4. کلی نظر دادم وقتی زدم ارسال پیغام داد برگشتم کل نظر پاک شده بود!!! دیگه یادم نمیاد چی نوشتم بی خیال شدم دیگه!!! این اشکال رو لطفا برطرف کنید….
    اما یه کوتاه نظرم رو میگم
    دوست عزیز شما هم نفست از جای گرم بلند میشه.. اینکه ادم باید زحمت بکشه و اگه لازم شد بره بساط کنه درست … اما بالاخره که چی نباید شغل و کاپر و تخصص تو این مملکت درست بشه و هرکی جای خودش قرار بگیره و به میزان زحمت و تلاشش درآمد داشته باشه… بنده با 25 سال سابقه کار و تحصیلات لیسانس نتوانستم با تلاش صادقانه و حلال واری برای خود آینده روشن و پس اندازی فراهم کنم … همه چیز را از دست دادم از جمله سلامتی و … مدیران و مسوولان دولتی به فکر پر کردن جیبها و برنامه ریزی برای اختلاس و بعد سرپوش گذاشتن روی آن هستند… در حالی که یک گوشه کوچک از این پولها زندگی امثال من را از این رو به اون رو می کند… فرق نمی کند تو همه دوران این چیزا بوده … اما کی میخواد درست بشه… از ما که گذشت ما سوختیم…. زمانی که بچه بودم یدر همان سال اولیه انقلاب ه روز به دلم اومد و احساس کردم که باید با این انقلاب باشم و هنوزم میدانم که این انقلاب برای ما چقدر خوب و مبارک بود اما اکنون دلگیرم و ناراحت و سرخورده … حالا در آستانه 40 سالگی هیچ چشم انداز روشنی برای من وجود ندارد… همه راهها رو امتحان کردم … حالا دیگر با این اوصاف ظاهرا باید برم بساط کنم… یه کاری تو این مایه ها… چون هیچ وقت تو این 25 سال نتوانستم این کارها رو بکنم: رشوه دادن، زد و بند، پارتی بازی، کلاه برداری و کلاه گذاشتن، قاچاق و … تجربه ها و تخصصهامم بخوره تو سرم میرم یه کار ساده درآمدزا مثل رانندگی شایدم خوانندگی… گفتم کوتاه نظرم رو میگم اما بلند شد با نظر قبلی که داده بودم کمی فرق می کرد اما مضمون همان بود … در نهایت همیشه شکر خدا میگوییم و امیدوار به آینده و همچنان سعی و تلاش را ادامه میدهیم…. زنده و سلامت باشید

  5. صحبت شما کاملا درسته اما نه توی کشور ایران. همه می دونن اقتصاد ایران شدیدا بحران زدست و سطح درآمدها بسیار پایین تر از سطح مخارجه. درسته که کار عار نیست و بدست آوردن نون حلال افتخار بزرگیه اما وقتی مقدار حقوق شما از سطح مطلوب بسیار پایین تر باشه مسلما از کارتون دلزده و ناراحت میشید. مثلا بعضی از کارگرها دارن توی سخت ترین شرایط روزی 10 ساعت کار می کنن اما حقوق افتضاحی می گیرن. مشکل بزرگ بعدی ما هم جمعیت بسیار زیاد در مقابل ظرفیت کم است که باعث شده خیلی ها به اون چیزی که حقشونه نرسن. در کل کار و شغل توی جامعه خیلی زیاده اما کاری که حقوق و مزایای مناسب داشته باشه انگشت شماره

  6. با عرض سلام
    داداش انگاری وضعت خیلی خوبه اره؟
    داداش می دونی چرا کار نداریم تو ایران؟
    البته که می دونی می دونی که خیلی ها هستن که لیاقت ابدارچی بودن رو ندارن ولی شدن رییس چرا؟
    شاید تو وضعت خیلی خوبه ندیدی ولی من دیدم.من دیدم کسایی رو که با کارو تلاشی که خیلیا حتی تحمل یه روزشو ندارن درس خوندن ادامه دادن ولی اخرش کسایی به بهترین درجه ها رسیدن که پارتی درست و درمونی داشتن و یا اونقدر وضع باباشون خوب بوده که حسابی از سفرش خورونده بهشون.پس نگو دنبال کارمندی هستن نه نیستن ولی حداقلش باید که در رشته تحصیلشون کار کنن.شاید شما خوشحال بشی از این که مهندس عمران سوپر مارکت بزنه ولی مطمئن باش خودش نه راضیه نه خوشحال فقط مجبوره یه لقمه نون در بیاره خیلی درد ها تو این جامعه هست کاش از اونا می نوشتی این درد نیست این نتیجه دردهاست منشا درد چیز دیگریست کاش در مورد ان می نوشتی.
    با تشکر از سایتتون شرمنده اگر لحنم تند بود.

  7. برای اینکه در ایران با عوض شدن یک مدیر یا تصمیم گیری یک شبه ممکن زندگی سرمایه گذار(چه وقت و چه هزینه) را کلا عوض کنه و زیر بار بدهی های سنگین ببره. برای همین افراد معمولا حقوق بگیر بودن را ترجیح میدهند تا یک اب باریکه داشته باشن نه این که بدهی های زیاد با ناراحتی اعصاب و فشار سنگین روحی

  8. من هم مثل همین حمید قصه بودم. البته از همون اول که وارد دانشگاه شدم وارد بازار کار هم شدم. تقریبا همه کاریم کردم. حدود ۲ سال هم توی یک شرکت کار کردم اما خب دیدم دوست دارم خودم کار راه بندازم. اوایل پروژه ای کار می کردم اما الان چند وقته که با چند تا از دوستای قدیمیم یک شرکت نقلی راه انداختیم. چند روزی بود که پیش خودم می گفتم برم باز کارمند جایی شم اما با خوندن این مقاله فهمیدم که خدا چقدر دوسم داشته که کمکم کرده و الان وضعیتم اینه. مشکلات زیاد هست اما این که خودم کار خودم را داشته باشم خیلی برام جذاب تره. بعضی وقا تا ساعت ۴ صبح توی شرکت می مونم و کار می کنم اما این شیرینی های سختی ها خیلی خیلی از کارمندی بهتره.
    دوستان اینم مد نظر داشته باشند که تا سختی توی کار نباشه هیچ لذتی نیست.

  9. اول از همه اینکه نوشته شما خواندنی و جذاب بود. اما نکته ای دیدم که گفتم شاید بهتر باشد با شما درمیان بگذارم.
    در قسمت اول نوشته اشاره کرده بودید به اینکه حمید با داشتن مدرک لیسانس علاقه نداشته که در مغازه کار کنه و می خواسته کارمند باشه. بنظر میاد که کار کردن در مغازه و در یک اداره هر دو از نوع کار کارمندی است.
    در حقیقت مطلبی که در قسمت دوم نوشته اشاره کردید را نمی توان از قسمت اول نتیجه گرفت و یک نکته کاملا مجزا هست. اینکه یک فرد بصورت یک کارآفرین بتونه کاری راه بیندازه و حتی خودش نیروی استخدام کنه. بصورت خیلی ساده باید گفت که بفرض که همه بتوانند کارآفرین باشند و کار ایجاد کنند. خوب پس کی باید کارمند این شرکتها یا کسب و کارهای جدید باشه. حتما می دانید که بیشتر افراد علاقمند هستند (تقریبا در همه جا) که برای دیگری کار کنند (کارمند) و توانایی راه اندازی کسب و کار را ندارند.
    بنظر من اینکه فردی نمی خواهد با مدرک لیسانس در یک مغازه پادویی کند بخودی خود عیب نیست. فردی درس خوانده و حالا می خواهد بر اساس درسی که خوانده کار کند. مشکل از فرد نیست. این درست که شاید بهتر باشد که برود و کار خودش را راه بیندازد که اگر می توانست شاید می رفت رشته بهتری که مرتبط با راه اندازی کسب و کار باشد را در دانشگاه می خواند.
    در نهایت شما دو مسئله کاملا مجزا (مدرک گرایی و کارآفرینی) را با هم ترکیب کرده و مطلبی نوشته اید که شاید بهتر بود در مورد هر کدام جداگانه مطلب نوشته می شد.

  10. اينكه كارآفريني خيلي بهتر و اثر بخش تر از كارمندي ست، هيچ شكي نيست. ولي استاد معزز كه قلم فرسايي نموده ايد. كارآفريني نيازمند مقدماتي ست كه همه از مهمتر داشتن سرمايه مناسب و كسب مهارت و دانش مربوطه است. اگر هر كدام از اين دو پيش نياز در شروع كسب و كار رعايت نشه، احتمال موفقيت بسيار كم است. متاسفانه با وضعيت اقتصادي-اجتماعي-فرهنگي وعلمي كشور ايجاد اين دو پيش نياز كار آساني نيست. به هر حال اگر جوانان بخواهند كاري را شروع كنند حتما ابتدا مشاوره و تحقيق كنند بعد آستين بالا بزنند. چه بسيار افرادي كه پس از شروع تنهاي چيزي كه عايدشان شده بدهي و چندين فقره چك برگشتي ست. موفق باشيد

  11. با سلام
    من مقاله زیبای شما را خواندم قبلا از اینکه نظرم و بگم هر کسی در حال خواندن این مقاله است احساس میکنه اونم یک حمید هست که با این مشکل روبرو بوده ما همه با این تفکر مانند حمید بزرگ شدیم چون فرهنگ جامعه مارا اینطور پرورش داده است . به ما اموزش دادند که وقتی رفتی مدرک دانشگاهی گرفتی عیبه که بری دست فروش یا به قول شما پادو مغازه بشی . ما نسل 60 ها با این تفکر خو گرفتیم ولی از هر جایی میشه شروع کرد نمیگم دیگه دیره ولی سخته و باید کوشش و سعی کنیم . خود من تا وقتی دانشگاه قبول شدم و لیسانسم و گرفتم خیال میکردم یک میز آماده است که من برم کار کنم ولی وقتی از دانشگاه میای بیرون اون همه آرزو و اهدافی که داشتی و نقشه هایی که هر روز میکشیدی مثل یه نقاشی بود که تو باران خیس شده و خراب شده . این خیلی احساس بدیه 1 سال با خودم کلنجار رفتم تا متوجه شدم باید یک مهارتی یاد بگیرم که الان در مرحله ای هستم که از مدرکم به عنوان یک وسیله دارم ازش استفاده میکنم ای کاش اساتید ما در دانشگاهها دانشجو ها رو از این خواب خوش بیدار کنن و از تئوری آموزش دادن بیام بیرون و یه خورده دروس مهارتی آموزش بدن . نظرم در مورد کاری که انجام میدیم در جامعه امروز فقط نیاز مادی را برطرف میکنه که انقدر روحیه ها همه خسته است اگه از کاری که داریم واقعا لذت ببریم اون کار واقعی ماست حالا چه کارمند باشیم چه دست فروش فرقی نمیکنه ولی خودمونی بگم هیچ کس از شغلی که داره در جامعه امروز لذت نمیبره مسکنی برای هزینه ها و دردهای مادی انسان. روزگارتون خوش و منتظر مقاله های زیبای دیگر شما هستم

  12. اگر دولت شرایط کار کردن غیر اداری فراهم کنه و موانع جلو راه کمتر کنه میشه کارهای زیادی انجام داد . اینم بگم که دولت با این وام های کم بهره و با خواب طولانی و بازپرداخت بلند مدتی که داره میده قدم خوبی برداشته . ولی متاسفانه این وام ها به اشخاص واجد شرایط داده نمیشه. ولی در نهایت خواستن توانستن است

  13. شما كارت توجيه عدم توانايي دولت در ايجاد اشتغال متناسب و درخور براي نسل جوان كشور است؟
    اين روش جديد شكل دهي افكار عمومي است بجاي ايجاد اشتغال؟!

  14. 5 سال با طرز فکری مثل “حمید” توی یک شرکت کارمندی کردم برای حقوقی حدود 350تومن. بدون اینکه از توانایی ها، دانش و ذهن تحلیلگرم استفاده کنم. بعد از مدتها کلنجار رفتن با خودم و پذیرش ریسک شکست خوردن از اون شرکت جدا شدم و در زمینه تخصصم و البته به تنهایی شروع به کار کردم. حالا بعد از مدتی تحمل سختیها و مشکلات البته زیاد تونستم خودم و تواناییهام رو تا حدودی به دیگران بشناسونم و به لطف خدا در مسیر پیشرفت قرار بگیرم.
    حالا به جایی رسیدیم که در حال استخدام چند “حمید” و “خودم قدیمی” هستم.
    ———————————————————
    پدرم، عموم، داییم و خیلی های دیگه 30 سال کارمند بودن. اما حالا بعد از این همه سال کار کردن واسه دولت مجبور شدن برای تأمین زندگیشون واسه خودشون کاری دست و پا کنن.
    چرا پدرانمون باشیم که 30 سال واسه کس دیگه ای کار کنیم. کار خودتون رو شروع کنید کمی که جلو برید کلی “حمید” هستن که بخوان واستون کار کنن.
    ——————————————————–
    از پراکنده گویی هام معذرت می خوام. فقط به نظرم رسید باید یه چیزی زیر این مطلب زیبا بگم.
    و در نهایت اگر خیلی از وضعی که الان توش هستیم ناراحت و ناراضی هستیم:
    «ان الله لايغير ما بقوم حتي يغير ما بانفسهم»

  15. کاملا موافقم با شما و خوشحالم که از چند سال پیش اصلا تصور مدرک و کارمندی باهام جور در نمی اومد.مطمعن هم هستم بعد از فراغت تحصیل هرگز به واسطه مدرکم کار نخواهم کرد

ارسال یک پاسخ