همه ما سالهای نچندان دوری را به یاد داریم که بر صفحه رنگ پریده سینماها و تلویزیون ها تصاویری از آینده بشریت و سالهای قرن بیست و یکم به گونه ای خیالی و اغوا کننده نقش می بست. در آنها سالها تصور جهانی که در آن انسان ها با ابزارهائی کوچک به اندازه سر انگشت با یکدیگر صحبت می کردند و در یک لحظه با همه نقاط این کره خاکی در تماس بودند اندکی خوش خیالی و رویا پردازی به نظر می رسید آن سال های رنگ پریده دهه 80 و 90 حالا پشت سر ما قرار دارند و امروز، در همین ساعت و در همین لحظه و پس از عبور از اولین دهه قرن بیست و یکم به آرامی و بدون آنکه متوجه آن شده باشیم اکثر آن رویاهای کودکانه حالا رنگ واقعیت به خود گرفته اند. انسان ها با ابزارهای بسیار هوشمندی با یکدیگر در تماسند و فاصله هر شخص با دورترین انسان در نیمکره دیگر تنها به اندازه فاصله او تا اولین کامپیوتر و یا حتی اولین تلفن همراه است. سر منشاء این اتفاقات البته به سالهائی بسیار دورتر و به زمان اختراع کامپیوترهای اولیه در سال های میانی قرن بیستم باز می گردد زمانی که نسل اول کامپیوترهای آنالوگ در فضائی به وسعت یک سالن بزرگ گسترده شده و با اجرای محاسباتی پیشرفته، زمان را به نفع انسان کوتاه کرده بودند. نوار تسلسل در این چرخه پیشرفت آرام آرام تا جائی ادامه پیدا کرد که ایده کامپیوترهای شخصی از نظریه ای انتزاعی به پشت ویترین مغازه ها راه یافت در این میان نگفته پیداست که مهمترین عامل در این پیشرفت بی سابقه جدا از عوامل تکنیکی و مهندسی که ادامه این راه را از لحاظ فنی ممکن ساخته بودند بدون شک به فاکتور اساسی قیمت کالا و کاهش بی سابقه ای که در اثر افزایش تولید در محاسبه هزینه های تمام شده ایجاد گردیده بود باز می گردد این تغییرات نه تنها به پیشرفت اساسی مهم ترین دستاورد بشر قرن بیستم یعنی کامپیوترهای شخصی کمک فوق العاده ای نمود بلکه اندک اندک دیگر صنایع مرتبط و غیر مرتبط با این بخش را نیز کاملا متحول ساخت که از جمله این تغییرات می توان به صنعت موسیقی و نقش پر رنگ تکنولوژی دیجیتال در آن اشاره کرد که در طی سالهای متمادی راه درازی را از صفحه های گرامافون تا نوارهای مغناطیسی و CD های صوتی و از DVD ها تا حافظه های جانبی قابل حمل و از دیسک های حجیم Blu-ray تا دسترسی پر سرعت به محتوای آنلاین طی نموده است. صنعت فیلم سازی نیز ار دیگر مواردی ست که به لطف پیشرفت فناوری سالهای پر تلاطمی را تجربه نمود تحولاتی که هنوز هم با تولد دوربین ها و سینماهای سه بعدی در سالهای اخیر ادامه پیدا کرده و فیلمبرداری با کیفیت بالا امروزه نه تنها امری بسیار عادی برای Camcorder های ارزان قیمت بازار به حساب می آید بلکه اندک اندک این قابلیت در دوربین های کوچک و مینیاتوری موبایل نیز به چشم می خورد. عکاسی نیز همچون موسیقی و فیلمبرداری از دیگر عناوینی ست که از تکنولوژی مدرن بطور کامل بهره مند گردیده است جائیکه صفحات فلزی حساس به نور در سالهای آغازین تولد این هنر جای خود را به قیلم های عکاسی و سپس به سنسورهای دیجیتال داده اند.
اما نوع تغییرات صورت پذیرفته در صنعت عکاسی یک تفاوت ظریف با دو مورد دیگر یعنی موسیقی و فیلمبرداری دارد و بعلت حرفه ای تر بودن هنر عکاسی، ابزارهای پیشرفته این صنعت که در همین چند سال اخیر به اندازه کل عمر صد و چند ساله خود پیشرفت کرده اند، چندان در میان عموم مردم شناخته شده نیستند به بیان دیگر برخلاف موسیقی و تا حدودی فیلمبرداری که نیاز چندانی به فراگیری اطلاعات حرفه ای برای استفاده از آنها وجود ندارد، هنر عکاسی نه تنها در سطوح حرفه ای و نیمه حرفه ای خود بلکه در رده خانگی و حتی تصویر برداری موبایلی نیز حداقلی از اطلاعات در زمینه فاکتورهای تاثیر گذار در کیفیت نهائی تصویر و چگونگی استفاده از ابزارهای حاضر در دوربین را طلب می کند این موارد البته در ارتباط با دوربین های دیجیتال خانگی تا پائین ترین حد ممکن دچار ساده سازی گردیده اند و با سپردن همه تنظیمات به دست پر توان گزینه اتوماتیک در این دوربین ها ظاهرا تمام کاری که برای گرفتن یک تصویر نیاز می باشد به فشردن به موقع شاتر دوربین خلاصه گردیده است اما این نیز ظاهر کار است و با اینکه غالبا نتیجه کار در شرایط مطلوب محیطی مورد پسند کاربر قرار می گیرد اما مطمئنا دانسته های عکاس در هرچه بهتر کردن تصویر، حتی در مدل های معمولی خانگی نیز تاثیر چشمگیری از خود بر جای می گذارد. بدین ترتیب و در خلال سالهای اولیه تولد این ابزار ساده ساز و با سیل حضور دستگاه های رنگارنگی که کار را برای همه آسان کرده بودند کمتر عکاس آماتوری دوربین های ارزان و رنگارنگ خانگی را به انتخاب های گران و حرفه ای با کاربری ویژه و گزینه های پیچیده و تو در تو ترجیح می داد تغییر در این روند ساده سازی چندین و چند سال به طول انجامید و این بار برای آشتی دادن کاربران با گزینه های حرفه ای بازار هر دو طرف قضیه اندکی از اهداف اولیه خود فاصله گرفتند بطوریکه دوربین های دیجیتال خانگی گزینه های پیشرفته تری را به امکانات محدود خود افزودند و دوربین های تمام حرفه ای موسوم به DSLR نیز رده های ساده تر و ارزان قیمت تری تحت عنوان Entry-level را به بازار ارائه کردند با حضور چندین و چند ساله این رده جدید در میان مدل های تمام حرفه ای آرام آرام برای ارتقا عکاسان تازه کار و رو به پیشرفتی که دنیای حرفه ای را از دریچه نیمه آماتوری Entry-level تجربه کرده بودند نیاز به ابداع کلاس جدیدی در میان مدل های پیشرفته احساس گردید که با افزایش قیمت گزینه های پیشرفته تری را نسبت به Entry-levelها ارائه دهند این رده جدید که از آن با نام نیمه حرفه ای یاد می شود در حال حاضر به جرات پر استقبال ترین و پر فروش ترین رده در میان دوربین های DSLR به حساب می آید و شرکت های کوچک و بزرگ فعال در رده عکاسی هر ساله مدل های جدید و مختلفی را در این کلاس به بازار ارائه می کنند.
هر دوربین فارغ از شکل، ظاهر، کارکرد و قیمت از دو جزء اساسی به نام لنز و ابزار ذخیره سازی تصویر تشکیل گردیده است قسمت اول یعنی لنز در گذر زمان به نسبت جزء دوم تغییرات کمتری را شاهد بوده و بجز حرفه ای تر گردیدن اجزا و افزوده شدن موتورهای فوکوس به قسمت های درونی لنزهای دیجیتال تغییر چندان دیگری در این قسمت دیده نمی شود تا جائیکه حتی لنز دوربین های آنالوگ قدیمی بعضا در دوربین های پیشرفته دیجیتال نیز قابل استفاده است اما تغییرات در بخش دیگر یعنی ابزار ذخیره سازی تصویر بسیار گسترده و انقلابی بوده است بطوریکه نه تنها تکنولوژی آنالوگ مبتنی بر فیلم های عکاسی کاملا به دست فراموشی سپرده شده اند بلکه سنسورهای دیجیتال جایگزین این فیلم ها نیز خود در چندین مرحله دچار تغییر و بهینه سازی گردیده اند. سنسورهای دیجیتال در کل به دو دسته CCD و CMOS تقسیم می شوند که بازها و بارها در بخش های مختلف در رابطه با تفاوت های آنها با هم سخن گفته ایم اما در یک تعبیر ساده و مختصر سنسورهای CCD نور گرفته شده از محیط روبرو را بطور کامل و یک جا به گوشه های سنسور منتقل کرده و سپس پردازش می کنند اما سنسورهای CMOS این کار را بصورت جزء به جزء در هر سلول بصورت جداگانه انجام می دهند که همانطور که حدس زدن آن اصلا کار مشکلی نیست فناوری CMOS هم در کیفیت و دقت تصویر و هم در سرعت پردازش برتری مشخص و مشهودی نسبت به CCD ها دارد و این همان دلیل استفاده از فناوری CCD در مدلهای ارزان قیمت بازار و بهره گیری از CMOS ها در مدل های گراقیمت تر است (البته CCD های پیشرفته در مدل های فوق حرفه ای موسوم به Medium Format که برای عکاسی استودیوئی استفاده می شوند به دلائل مشخص حضور پر رنگ تری نسبت به رقیب خود دارند) پس از همین ابتدا با یکی از تفاوت های اصلی مدل های Entry-level و نیمه حرفه ای ها در کلاس DLSR آشنا شدیم جائیکه مدل های آماتوری همگی بدون هیچ استثنائی از سنسورهای CCD بهره می گیرند و مدل های نیمه حرفه ای سنسور خود را به CMOS ارتقا داده اند. دیگر تفاوت مهم Entry-level ها با نیمه حرفه ای ها باز هم ارتباط مستقیمی با کیفیت سنسور موجود در آنها دارد این مسئله به تعداد نقاط فوکوس و سرعت عکاسی پی در پی دستگاه باز می گردد. نقطه های فوکوس که در اغلب کمپکت های خانگی تنها به یک نقطه در مرکز تصویر محدود می شوند در مدل های حرفه ای بازار محوطه بزرگتری را تحت پوشش قرار داده و علاوه بر مرکز تصویر چند نقطه دیگر نیز به این نقاظ فوکوس افزوده می شود تا جائیکه در رده DSLR این تعداد نقاط فوکوس خود ملاک مهمی در تعیین کیفیت یک دوربین به حساب می آید و به راحتی با بررسی این فاکتور می توان با یکی دیگر از دلائل برتری نیمه حرفه ای ها بر مدل های Entry-level و البته ضعف آنها در مقابل نمونه های حرفه ای آشنا شد.
چشمی دوربین یکی دیگر از موارد قابل استناد در حین بررسی رده های مختلف دوربین های DSLR است. دو فاکتور مهم در بررسی چشمی دوربین ها وجود دارد که یکی به ساختار و طراحی این قطعه باز می گردد و دیگری درصدی ست که این چشمی از منظره پیش رو به نمایش می گذارد در جنبه اول یعنی تکنولوژی استفاده شده در ساخت چشمی بین مدل های Entry-level و نیمه حرفه ای ها عمدتا تفاوتی دیده نمی شود و تقریبا همگی بلا استثنا از فناوری Pentamiror که ساختاری بر اساس چینش چندین آینه کوچک است استفاده می نمایند. فناوری برتر در این زمینه بطور عمده تنها در مدل های حرفه ای به چشم می خورد نام این فناوری پیشرفته که ساختاری منشور گونه دارد Pentaprism است و نشان آن را بجز یکی دو نام معدود در رده نیمه حرفه ای تنها در مدل های Full Frame می توان یافت. در رابطه با فاکتور دوم یعنی درصدی که چشمی دوربین از فضای پیش رو به نمایش می گذارد نیز فاصله کمی میان مدل های ارزان قیمت و نیمه حرفه ای ها وجود دارد بطوریکه اغلب آنها بیش از 95 درصد فضای مقابل را پوشش می دهند و پوشش کامل و 100 درصدی تقریبا تنها به مدل های حرفه ای Full Frame واگذار شده است.
اما گه گاهی هر اندازه نیز که چشمی دوربین با کیفیت و فوق العاده باشد امکان استفاده از آن در شرایطی خاص و ویژه همچون تصویر برداری از یک منظره بالای سر یا چسبیده به زمین وجود ندارد و اینجاست که اهمیت جزء دیگری به نام صفحه نمایش دستگاه و کیفیت آن به میان می آید. در رابطه صفحه نمایش های موجود در دوربین های DSLR نیز دو نکته مطرح است که یکی به کیفیت و ساخت فیزیکی صفحه نمایش ارتباط پیدا می کند و دیگری رابطه مستقیمی با فناوری های پشت صحنه ای دارد که به نحوه نمایش محتوا بروی این قسمت مربوطند. در بخش اول یعنی کیفیت صفحه نمایش مهمترین نکته علاوه بر ابعاد نمایشگر به تعداد پیکسل های آن مرتبط می شود ابعاد استاندارد در مدل های Entry-level برابر 2.7 اینچ است و تعداد رنگ های قابل نمایش در این نمایشگرها نیز تقریبا در تمامی موارد برابر 230 هزار رنگ است و یافتن مدلی که در این کلاس از این دو رقم فاصله گرفته باشد کار بسیار مشکلی ست اما در کلاس نیمه حرفه ای نه تنها ابعاد صفحه نمایش دچار افزایش می گردد بلکه کیفیت و تعداد نقطه های حاضر در آن نیز بطرز چشمگیری بهبود می یابد تا جائیکه مدل های مختلف با وضوح 920 هزار نقطه و یا بیشتر در این کلاس به وفور یافت می شود. دومین نکته مهم در رابطه با صفحه نمایش بجز مشخصات فیزیکی آن به قابلیتی به نام Live View باز می گردد که این یکی نیز از غایبان اصلی در کلاس ارزان قیمت های DSLR است. قابلیت Live View فناوری جدیدی ست که امکان نمایش محتوای حاضر در چشمی دوربین را بروی صفحه نمایش ایحاد می کند در اینجا بجای نمایش تصویری الکترونیکی از فضای پیش رو با استفاده از یک ترکیب آینه ای جداگانه همان تصویر اصلی پیش روی لنز دوربین که از طریق چشمی نیز قابل دسترسی ست حالا بروی صفحه نمایش دیده می شود و از این طریق کنترل های اصلی مورد نیاز عکاس همچون کادربندی، نقاط فوکوس و مواردی از این دست مستقیما در این قسمت به نمایش در می آید.
برای آنکه اندکی بیشتر با این فناوری آشنا شویم باید اندکی بیشتر ساختار آینه ای حاضر در یک دوربین DSLR را مورد بررسی قرار دهیم. در یک دوربین DSLR در پشت لنز دوربین یک آینه بزرگ با زاویه حدودا 45 درجه قرار دارد که نور تابیده شده از لنز را از دو زاویه رو به بالا و به سوی منشور یا آینه ای که در بالا قرار دارد باز تابانده و آینه یا منشور نیز به نوبه خود این نور را با چرخشی 90 درجه رو به چشمی دوربین بر می گردانند و بدین ترتیب درست همان تصویر پیش روی لنز بدون هیچ تاخیری در چشمی دوربین نشان داده می شود. در اینجا همانطور که گفتیم در مرحله نخست ورود نور به دستگاه یک آینه با زاویه 45 درجه تعبیه شده است درست پشت این آینه سنسور اصلی دوربین قرار دارد و نگفته پیداست که این سنسور در حالت عادی و تا وقتی که این آینه مقابل آن است هیچ نوری را دریافت نکرده و هیچ تصویری را ثبت نمی کند و این آینه نیز تنها زمانی به کنار می رود که دکمه شاتر را تا انتها رو به پائین فشار دهیم در این لحظه است که با کنار رفتن آینه نور تابیده شده از لنز مستقیما به سنسور می رسد و تصویر بروی آن ثبت می گردد و مشخص است که در این حین یعنی زمانی که آینه بالا است هیچ نوری رو به بالا باز تابیده نمی شود و طبیعتا هیچ تصویری نیز در چشمی دوربین دیده نمی شود. این ساختاری ست که در همه دوربین های این کلاس بصورت کلاسیک وجود دارد در مقابل در دوربین های Compact خانگی هیچ واسطه ای میان لنز و سنسور وجود ندارد و با روشن شدن دوربین نور مستقیما به سنسور می رسد و سنسور نیز تصویر پیش رو را مستقیما بروی LCD به نمایش می گذارد
حالا باید بتوانید حدس بزنید که چرا این کار یعنی انتقال مستقیم نور رسیده به سنسور بروی صفحه نمایش بدون فشردن کلید شاتر در یک دوربین DSLR بطریق عادی قابل انجام نیست؟ بله کاملا صحیح است در دوربین های DSLR تا قبل از فشردن کلید شاتر یک آینه مقابل سنسور است و امکان رسیدن نور به سنسور بدون کنار رفتن این آینه و نمایش محتوای پیش رو یا اصطلاحا Live View وجود ندارد پس این کار در مدل هائی که به این قابلیت مجهزند چگونه صورت می گیرد؟ این سوالی بود که اولین بار توسط Olympus در سال 2006 با مدل E-330 و بعد از مدتی در شریک تجاری این نام یعنی پاناسونیک با مدل DMC-L1 با راه حلی نسبتا ساده پاسخ داده شد ماجرا از این قرار بود که الیمپوس در ساختار E-330 یک سنسور دیجیتال دیگر در بالا و در مسیر نور باز تابیده شده از آینه اصلی قرار داد که در کنار چشمی دوربین جای گرفته و نوری که به چشمی می رسد را مستقیما به صفحه نمایش دستگاه انتقال می داد. در گذر زمان شرکت های مختلف شیوه های گوناگونی را برای این منظور ایجاد نمودند اما شکل اصلی کار یعنی بکار گیری سنسور دوم در این ماجرا در تمامی آنها دست نخورده باقی ماند از جمله این تغییرات کوچک در مدل های مختلف باید به جابجا کردن محل سنسور از بالا به پائین در برخی مدل های سونی اشاره کرد. به قابلیت Live View علیرغم نکات مثبت فراوانی که برای کاربران دارد یک اشکال اساسی نیز وارد است مسئله ای حیاتی به نام سرعت. برای آنکه این موضوع را کاملا درک کنید لحطه ای را تصور کنید که در یک دوربین DSLR در حالت Live View قصد فوکوس کردن بر منظره پیش رو و یک نقطه مشخص را دارید. در این حالت با فشار دادن دکمه فوکوس (در حالت Live View معمولا دکمه جداگانه ای برای فوکوس وجود دارد) ابتدا آینه بازتابنده نور به سنسور Live View به موقعیت مناسب برای بازتابش نور به سنسور دوم حرکت می کند حالا فوکوس اتومکاتیک قفل می گردد و پس از آن دوباره آینه به موقعیت قبلی خود باز می گردد در هنگام گرفتن عکس یک مرحله دیگر نیز به این مراحل سه گانه افزوده می شود که همگی باعث افزایش زمان گرفتن تصویر می گردند البته مدل های پیشرفته تر آینه جدید برای بازتابش نور به سنسوردوم را حذف کرده و با ساختاری پیشرفته از همان آینه اول برای انتقال نور به سنسور Live View استفاده می کنند که این در افزایش سرعت فوکوس در این حالت کاملا موثر بوده است اما در کل قابلیت Live View برای موقعیت های سریع و سوژه های متحرک چندان مناسب نیست و استفاده از آنها تنها در مورد سوژه های ثابت با موقعیت های مشکل همچون عکاسی از بالای سر یا چسبیده به زمین توصیه می شود.
در کنار موارد پر اهمیت فوق به نکات ظریف و کوچک دیگری بر می خوریم که با اینکه برخی از آنها برای عکاسان حرفه ای از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند اما دیگر موارد با اندکی اغماض و البته در درجه ای پائین تر علاوه بر مدل های نیمه حرفه ای در برخی Entry-level ها نیز نسبتا بخوبی اجرا می شوند. از جمله پر اهمیت ترین این موارد نرخ عکاسی پی در پی یا Continuous Drive است که در مدل های ارزان قیمت تقریبا هیچگاه از عدد 3 فریم در ثانیه فراتر نمی رود اما در مدل های پیشرفته تر در کلاس نیمه حرفه ای به 4 تا 7 فریم در ثانیه نیز می رسد این عدد البته در Full Frame های حرفه ای تا بیش از 11 فریم و بیشتر نیز افزایش می یابد. از دیگر فاکتورهای جدا کننده این دو گروه می توان به لرزش گیر تصویر که در مدل های پیشرفته تر به لنز و در مدل های ارزان تر به سنسور دوربین محول شده است و همچنین زمان تاخیر شاتر، امکان افزایش هرچه بیشتر عدد ISO و تا حدودی به برد فلش سرخود دوربین اشاره کرد. قابلیت فیلمبرداری نیز با اینکه تا همین یکی دو سال پیش جائی در دوربین های DSLR نداشت حالا به فاکتوری برای تعیین رده قیمتی دستگاه در یک نگاه نیز بدل شده است تا جائیکه تقریبا هیچ Entry-levelی به این قابلیت مجهز نیست و کلاس نیمه حرفه ای اولین رده ای ست که فیلمبرداری به دوربین های DSLR وارد می شود.
مفاهیم فوق مطمئنا همه نکات و مسائل ریز و درشت پیرامون دوربین های نیمه حرفه ای و نکات اختلاف و اشتراک آنها با دیگر DSLR ها را پوشش نمی دهد اما در کل در طی این مقاله سعی نمودیم تا برخی نکات پایه ای در این مورد را با هم مرور کنیم تا زمینه مناسبی برای بخش های بعدی این مقالات که سه رقیب اصلی این روزهای این کلاس را به نقد می کشانند فراهم شود. در قسمت بعدی به بررسی کاملی از یکی از داغ ترین نیمه حرفه ای های بازار یعنی Canon EOS 550D خواهیم پرداخت.
قسمت دوم
توجه: این مقاله به صورت اختصاصی برای Writeage.com نوشته شده درج تمام یا قسمتی از این مطلب، تنها با ذکر نام سایت و آدرس دقیق این صفحه مجاز است.
سلام واقعا ممنون.من قبل از خرید دوربین خیلی تحقیق می کنم اگه میشه سایتی معرفی کنید که مثل مقاله ی شما آموزنده باشه و تمام سوال های در این زمینه رو جواب بده.(ممنونم)
بسیار ممنون,
آموزنده بود.
بخصوص خلاصه گویی و دسته بندی کلی مطلب , بیادسپاری رو آسون کرده بود.
مقاله بسیار آموزنده ای بود .
با سپاس .
خيلي خيلي ممنونم از مطالب سودمندتون كمك زيادي به من كردين (متشكرم)
تشکر میکنم 🙂 همیشه از مطالب خوبت لذت بردم و چیز یاد گرفتم.
سلام
مقاله بسیار آموزنده ای بود و ما منتظر قسمت دوم هستیم
با سپاس از زحمات شما
ممنن از مطلب خوبتون لطفا يك پست هم درباره دي 5000 نيكون و مقايسه اون با همتاي كنوني اش بنويسيد
مهندس ما منتظر قسمت بعدیم
اینا رو نسبتا میدانستیم ولی کامل تر شد دانسته هایمان!!
آرش خان منتظریم
سلام …
ارش جان من مدتی هستش که دنبال یه دوربین خوب هستم ..
تعریف زیادی از samsung nx-10 شنیدم .. نظر شما در اینباره چی هستش ؟.. چون در یک رده قیمتی قرار میگیره
میشه تستی از اون دوربین هم بگیری و ریویویی داشته باشیم
با سلام
امیر جان خوشحال می شوم که علت این “فاصله زیادی” که ذکر کردید را از لحاظ فنی و مشخصاتی مشخص کنید.
منتظر پاسخ شما هستم
سلام و خسته نباشید
مرسی از اینکه زحمت تهیه را انجام دادید
اما یک نکته که اکثر دوستان هم اشاره ای به آن داشتند :
این سه دوربین در یک رده نیستند
sony که فاصله زیادی باآن دو تا دارد
امال در مورد Nikon D90 یه اذعان خود شرکت جزو حرفه ای ها هست نه نیمه حرفایها
البته باید خوانندگان نتیچه گیری را بعد از خواندن مطلب بالا بطور کامل انجام دهند
اما من خودم هر رو دوربین نیکون و کانن فوق الذکر را در حال حاظر دارم.. با اون مدل سونی هم آشنا هستم
البته که اختلاف فاحشی بین کارایی ها و کیفیت تصویر آنها وجود دارد.. از نظر قیمت هم دوربین نیکون مانند کیفیتش از آن دو مقدار زیادی گرانتر هست
یا حق.. موفق باشید
عالي بود به زباني ساده اما كاملا جامع و مفهوم . منتظر قسمتهاي بعدي هم هستيم.
با سلام به دوستان
milad جان در مورد لایو ویو و موارد مرتبط با آن فکر می کنم با ساده ترین زبان ممکن در مقاله توضیح داده شده است و البته بهتر است بجای آنکه از از لفظ مشکلات این قابلیت سخن بیاوریم آن را کاربردهای خاص این فناوری بدانیم. در کل لایو ویو برای دوربین های DSLR که به سرعت بالا معروفند اندکی کندی بوجود می آورد که این شاید تنها ایرادی ست که بتوان به آن گرفت.
————————————————–
EHSAN جان در مورد زمان ساخت این مدل ها و فاصله ای که بین آنها وجود دارد تا حدودی با شما موافقم البته این فاصله آنقدرها هم زیاد نیست در ضمن در این مقایسه دو فاکتور یعنی قیمت و امکانات این سه مدل در نظر گرفته شده و هر سه در امکانات پایه ای با هم برابرند مثلا هر سه دارای سنسور CMOS هستند هر سه دارای حدود قیمتی 900 هزار تومان تا یک میلیون و 100 هزار تومان هستند هر سه امکان فیلمبرداری دارند و مواردی از این دست.
اما در مورد دو مدلی که نام بردید Olympus E-620 بعلت عدم حضور قابلیت فیلمبرداری و یکی دو مورد دیگر همچون صفحه نمایش کم کیفیت در لیست ما جای نگرفته است و Panasonic Lumix DMC-GH1 نیز بعلت قیمت بالاتر (در حدود 1500 دلار) و عدم حضور گسترده در بازارهای داخلی از این بررسی کنار گذاشته شده است.
در پاسخ به مطلب سومتان باید بگویم که انتخاب D90 دقیقا به همین علت Mid range بودن آن است و کسی آن را Entry-level ننامیده است.
D5000 تا حدود زیادی به رده Entry-level ها تعلق دارد و انتخاب آن برای این بررسی کار چندان صحیحی نیست.
550D را بعلت حسگر با وضوح بالاتر و صفحه نمایش با کیفیت ترش برگزیدیم در ضمن رده قیمتی 500D در حوزه نیمه حرفه ای ها جای نمی گیرد.
من فکر می کنم شما کلا مقاله بالا راکه به مدل های نیمه حرفه ای ارتباط دارد با یک بررسی از مدل های Entry-level اشتباه گرفته اید.
با تشکر
سلام
اولا ممنون
دومن مقایسه مشکل داره زیرا
1 دوربین ها و سال ساخت هم رده نیستند
2 چرا A550 میشد از GH1 یا E620 تو مقاله استفاده کرد
3 D90 جزو Entry-level ها نیست mid-level هست
4 به جایD90 باید از D5000 تو مقاله استفاده میشد
5 شاید بهتر بود از 500D به جای 550D تو مقاله استفاده میکردید
6 اگر در مورد لنز کیت هم بحث میشد خوب بود
مممممممممننننننننننننننننننننووووووووووووووووووووونننننننننننننننننننن
سلام
مطلب خیلی خوبیه. البته من منتظر بخش های بعدیشم!
اگه بتونید در مورد سایر DSLR های موجود و حرفه ای تر مثل CANON 5D هم مطلب بذارید خیلی خوب میشه.
در هر صورت ممنون
هیچی کنون نمیشه
این مطلب لینک شد
ممنون
سلام
مثل همیشه عالی، کامل و تخصصی بود
واقعاً جای تشکر داره بخاطر مطالب فوق العاده همیشگی.
فقط یه نکته که اگه بیشتر بازش کنید ممنون میشم اونم در مورد ضعف لایو ویو هستش، میشه با زبان ساده تری این مورد رو توضیح بدین 🙂
با تشکر