ما آمدیم

1
2916

مطلبی که پیش روی شماست نخستین مطلب دوست پزشکی است که از این به بعد همراه همیشگی شما در این سایت خواهد بود. برایش آرزوی موفقیت می کنیم.

بنام خدا.
بی مقدمه میروم سر اصل مطلب .من یك پزشكم اما علاقه اصلی من كامپیوتر طراحی و … است چه كنم آن روزها امكانات نبود و من هم به اجبار دكتر شدم . اما كم كم دارم به اصل خودم بر میگردم . شما هم همراهم باشین ضرر نداره !

برای شروع شعری را كه در شب های شیفت اینترنی ساختم و در مراسم فارغ التحصیلی برای همه گفتم براتون میخونم . امید وارم خوشتون بیاد .

شهر در بستر شب خوابیده همه در رخوت خواب آسوده

و تو ای طبیب چو شبهای دگر بیداری تو و تنهایی و شب باز رسیدید به هم

خسته ای می دانم چشمت آتشكده است . تب داری

یك جهان كار هم امشب داری منشین با اینحال

زردی خستگی از چهره بشوی خواب از دیده بگیر . ناچاری

چه بگویم چه بكن یا چه بگو

قطره ای كز سِرٌمی سوی رگی تشنه روان است هنوز

حجم سرخی كه فرو می چكد از كیسه خون كه مگر جان بدمد در بدنی رو به زوال

نبض تندی . بخیه ملتهبی . داروی تلخی پوست تاول زده ای . گونه زردی

كودك تخت یك و پیرزن بخش چهار . بی تابند همه در راه تو دارند نگه . منتظرند

تا سحر راهی نیست بیش و كم یك قرن است

پر كن این راه به پویایی خویش

بی صدا نرم سبك می گذر از خلوت بخش

نگهت تخت به تخت می تابد

رخ زردی . تن داغی . ناله ای می شكند قلب چون برگ گلت

ای مداوای دل رنجوران روشنی بخش شب مهجوران

خواب و آرامش بیمار تو را خوشترین خواب جهان

تو از آن چشمه خورشید روان تو از آن دست شفا بخش سپید زندگی می آری

از زلال نگهت دوستی می بارد

سایه مهر تو بر گونه سرخی تبدار بی گمان دست مسیحای شفاست

بی نیازی تو را . به چه تعبیر كنم به چه مانند كنم این همه ایثار تو را

سپری شد شب و روزت به نگهداری ما

تو به یك شاخه گل . لطف چمن تو به باران بهاران مانی

تو به بهبودی بیمار قناعت داری تو به احیای شب عادت داری

نه همین شعر من و هدیه ناقابل من بلكه خوشرنگ ترین سبز زمین . لطف خدا

یك جهان شكر و سپاس خنده دلكش آن كودك ناز

كه گرفت . زندگانی خود از دست تو باز

این همه پیشكش رنج تو باد

خلوت زمزمه هر چه دعاست جملگی بر تو سزاست …

یک دیدگاه

ارسال یک پاسخ