اگر همسفر من در سفر نه چندان طولانی کانادا بوده باشید حتما می دانید که تا کنون برایتان از باغ گلهای آمستردام در مسیر رفتن به کانادا، اقامت چند روزه ام در واترلو، دیدار کوتاهم از تورنتو و دست آخر بازدید فراموش نشدنی ام از آبشار نیاگارا نوشته ام. در این قسمت برایتان از براورده شدن یکی دیگر از آرزوهای همیشگی ام خواهم نوشت.
پیش از حرکت به مقصدهای بعدی ام تصمیم دارم به همراه برادرم و خانواده اش دیداری نیم روزی از پارک وحش طبیعی کانادا (African Lion Safari) که در سی کیلومتری واترلو واقع است داشته باشم.
از شما چه پنهان همیشه آرزو داشتم یکی از این باغ وحش ها ببینم. از آن جاهایی که می توان با ماشین وارد شد و آزادانه از کنارحیوانات وحشی گذشت. خنده دار است اگر بگویم در سفرم به ساحل عاج وقتی از یکی از اهالی آنجا پرسیدم کجا می توان چنین جایی را در آن کشور یافت با پاسخی تکان دهنده روبرو شدم. چنین باغ وحش های طبیعی فقط در یکی دو کشور آفریقایی یافت می شود و در ساحل عاج حتی فیلی باقی نمانده چه برسد به شیر و کرگدن!
با این پیش زمینه و سرشار از شوق و ذوق راهی African Lion Safari شدم.
از همان بدو ورود جو محیط طوری است که احساس می کنی با جای خارق العاده ای روبرویی. ظاهرا درست زمانی سر رسیده ایم که وقت آب تنی فیل هاست! فیل ها مرتب و به صف در حالی که هریک دُمِ آن یکی را با خرطومش گرفته از کنارمان می گذرند و به سمت دریاچه عمیقی در همان نزدیکی می روند.
اول که تن به آب می زنند باور نمی کنی اینقدر عمیق است اما واقعا بدون مشکل در آن شنا می کنند و مردم هیجان زده هم مثل من از دیدن حمام کردنشان در این آبِ سرد لذت می برند! یک سگِ کوچکِ گلّه هم هست که با آن قد کوچک و شکل فانتزی به آنها دستور می دهد و هدایتشان می کند.
فیلها را در حال آبتنی رها می کنیم و سوار بر ماشین خودمان از درب آهنی و خوفناک باغ وحش وارد قسمت حفاظت شده می شویم. تابلوی روی در به ما یادآوری می کند خطر خورده شدن توسط حیوانات وجود دارد!
ابتدا هیچ جانور عجیبی به جز همان غازهای معروف کانادایی و تعدادی بز و گوسفند نمی بینیم اما ناگهان… بله آنجا هستند! گلّه ای از شیرهای ماده به همراه یک شیر نر که یال و کوپال زیبایش را به رخ ما می کشد.
تازه هوا گرم و بهاری شده است و انگار هوای بهار آقای شیر را هوایی کرده و در چند قدمی ما حالی به یکی از شیرهای ماده می دهد! نمی دانم -حالا ما به چشم خواهری- چرا ملاحظۀ “شیر بانوان” دیگر حاضر در گلّه را نکرده است!!!
چشمانمان را درویش می کنیم و می گذریم تا شیرها به عیش بهاریشان برسند .
کمی پایینتر چشممان به جمال سریع ترین چهارپای دنیا روشن می شود. تعدادی “یوزپلنگ Cheetah” با غرور از کنارمان می خرامند. نکتۀ جالب اینکه وقتی از کنار حصار فنسی کنار باغ وحش کامیونی به سرعت می گذرد یکی از چیتا ها شروع به مشایعتش می کند و مسابقه ای بین کامیون و چیتا شروع می شود!
شترمرغ ها، میمون ها و بزهای وحشی را به سرعت ورانداز می کنیم و رد می شویم تا ناگهان وسط جاده با دیدن سه کرگدن غول پیکر خشکمان می زند. ابهتی که این حیوانات در هنگام حرکت دارند مبهوتمان می کند.
کمی بعد در کنار زرافه های دوست داشتنی هستیم. بعد از آنها هم بوفالو و گاومیش آمریکایی. چند قدم بعدتر پشت حصاری توری تعدادی کانگورو در حال بازی جالبی هستند. به این نحو که به ترتیب از روی هم می پرند و ظاهرا از روی نوبت هم این کار را می کنند! چیزی مثل پَرشِ خرکِ ما!
یک دور کامل در محوطه زده ایم و حالا ماشین را پارک می کنیم و سوار یک کرجی تفریحی کوچک می شویم که ناخدای آن دختر جوانی است که با میکروفون برایمان توضیحاتی از آبگیر مصنوعی که در آن گشت می زنیم و اکوسیستم آن می دهد.
بعد از پیاده شدن از کرجی به سمت دیگر باغ وحش می رویم جاییکه پرندگان دست آموز با راهنمایی مربیشان علاوه بر حرکات جالبی که از خودشان در می آورند صحبت می کنند و آواز می خوانند! اوج برنامه هم آنجاست که یکی از طوطی های سوگلی باغ وحش شروع می کند به خواندن سرود ملی کانادا!!!
بعد از دیدن این برنامه تماشایی در قسمت بعدی با شویِ پرندگان شکارچی مواجه می شویم. عقاب و باز و قوش و شاهین و انواع پرندگان دیگر که دست آموز شده اند و شکارشان را برایمان شبیه سازی می کنند.
اما انگار زمانی که ما مشغول لذت بردن از پرندگان بوده ایم فیل ها آب تنیشان را تمام کرده و خودشان را خشک کرده و به بدنشان ادکلن و به موهایشان هم ژل زده اند تا عجیب ترین هنرنمایی هایشان را به میهمانان نشان دهند.
شاید حرکات بامزه ای که می کنند را زیاد در تلویزیون و سیرک ها دیده باشم اما قطعا تا کنون فیلی که نقاشی کند را ندیده ام. و بله. یکی از فیلها با قلم مو و رنگ آنهم روی تیشرتی سفید نقاشی آبستره می کند و مجری هم می گوید این اثر هنری جهت فروش موجود است!
بعد از هنرنمایی فیل ها چند عکس با این هنرمندان می گیریم و باغ وحش طبیعی کانادا را با خاطرات و تصاویر فراموش نشدنی ترک می کنیم.
قسمت بعدی، آخرین قسمت این سفرنامه ام خواهد بود. در آن قسمت با شما خواهم گفت چطور در عرض چهار روز و با استفاده از خط راه آهن سراسری کانادا از پایتخت سیاسی کانادا – اتاوا – و بزرگترین شهر فرانسوی زبان آن – مونترآل – دیدن کردم.
ادامه دارد…
سفر به کانادا: قسمت اول – آمستردام، باغ بهشت
سفر به کانادا – قسمت دوم: واترلو، کانادای کوچک
سفر به کانادا – قسمت سوم: از واترلو به تورنتو
سفر به کانادا – قسمت چهارم: آبشار نیاگارا
سفر به کانادا – قسمت آخر: از اتاوا تا مونترال در پنج روز
سلام
مطالبتون خیلی جالب بودن
من می خوام از مکان باغ وحشی که گفتید دیدن کنم
ولی آیا آسیبی توسط حیوانات به ماشین زده نمیشه؟
ممنونم
سلام آقای دکتر. تازه با سایت بسیار بسیار جالبتون آشنا شدم. از خوندن سفرنامه کاناداتون بسیار لذت بردم. دنبال همچین مطلبی بودم. در ضمن در اینکه تصمیمم رو برای مهاجرت به کانادا قویتر و محکم تر دنبال کنم، اثر خیلی خوبی روم داشت. بازهم ازتون ممنونم.
عالي بود دوست من .. عاشق سفر با قطار و كشتي هستم و دارم ميرم قسمت اخر رو بخونم و قطار سواري كنم
نامزد من عازم کشور کانادا و شهر واترلوئه و تمام این سری پست های سفرنامه رو براش فرستادم که بخونه . ممنونم از شما .
سلام بر شما
خواستم یادآوری کنم که منتظر قسمت های بعدی سفرنامتون هستیم.
🙂
واقعا حسودیم شد !!!
یادمه از 16 سالگی عکس های 16 کشوری که دوست داشتم برم رو جمع می کردم !!!
قول میدم اگه منم به آرزوم برسم یه همچین کار فوق العادیی رو انجام بدم
آقای دکتر بینظیر بود من همه سفر هارو یکدفعه خوندم کلی حال داد
فقط میگم خوش بگذره
مهدی جان از لطفت تشکر می کنم. اما پاسخ سوالاتت:
1- حیوانات وحشی در یه محیط بودند و بقیه در محیط های دیگر. یعنی مثلا یوزپلنگ و شیر در یک محیط (البته بزرگ) بودند و در محیط جداگانه ای کرگدن، زرافه، بوفالو، شترمرغ و غیره بودند. کانگوروها هم در یک قسمت که با فنس جدا شده بود نگهداری می شدند.
2-حیوونات رو در فصل سرما در محیط های سربسته نگهداری می کنند و در این مدت مجموعه بسته است. روزی که من رفتم فقط حدود 4 روز بود که باز شده بود!
3-هرکس می تونه با ماشین شخصیش وارد بشه البته باید شیشه ماشین بالا باشه. اگه کسی هم بخواد می تونه با ماشین های خود مجموعه بازدید کنه که مینی بوس های بزرگی هستند و ایمن سازی خاصی هم ندارن. در جای جای مجموعه نگهبانان با ماشین هاشون (عمدتا تویوتاهای دو کابینه) مواظب هستند (که خودشون شیشه هاشون پایین بود!).
موفق باشی
با گفتن تشکر خالی نمی تونم نشون بدم که چقدر از خوندن سفرنامه ی شما لذت بردم. چنین کاری ، علاوه بر اینکه جذابیت های کشور های دیگه رو به ما نشون می ده ، حداقل برای من یک دید جدیدی ایجاد می کنه.دیدی که میگه دنیا اینی نیست که الان توش گیر کردی !
یک پنجره ی جدید رو به روی ما باز می کنه که به ما انگیزه می ده تا برای رسیدن بهش بیشتر تلاش کنیم.
سوالی که برای من پیش اومده اینه که اولا این حیواناتی که نام بردین ، همگی در یک محوطه هستن (که البته بعید می دونم !) و سوال دیگه این که این حیوانات چطور تونستن با شرایط آب و هوایی کانادا که فکر می کنم خیلی هم با شرایط طبیعتی که توش زندگی می کردن فرق داشته باشه ، کنار بیان ؟ و سوال آخر ، برای بازدید از باغ وحش از ماشین شخصی استفاده کردین (که این رو هم بعید می دونم !!) یا از ماشین های مخصوص ایمن سازی شده ی خود باغ وحش.
امیدوارم قسمت بعدی که قسمت آخر هم هست ، مفصل تر باشه تا بتونیم بیشترین لذت ممکنه رو ببریم.
با تشکر.
سه هفته می شد که کلّا از اینترنت دور بودم…. سه تای جدید رو با هم خوندم… خیلی چسبید!
Ahhh!
bi nazir bud!
سلام آقای دکتر بازم ممنون از ریویوی شما از کانادا … ! یه حس جالبی این چند وقت داشتم وقتی فرمودید قسمت آخر سفرم رو دفعه بعد توضیح میدم دلم یه جوری شد انگار دلم تنگ شد !
ممنون
خطری واسه این گاو و گوسفندها وجود نداره اون وقت شیرا میان آدما رو میخورن!!!