یک ایرانی آرام در پاریس(قسمت اول)

17
7086

اگر از من بپرسید شاید یکی از بزرگترین اختراعات بشری را بتوانم همین ویزای شنگن بدانم.  وبزایی که با داشتن آن می توانید به راحتی و یدون هرگونه دغدغه ای به ۲۴ کشور اروپایی (و اکنون) غیر اروپایی سفر کنید. عاملی که باعث می شود هر بار که برای مسافرت کاری به آلمان رفته ام بتوانم یک جهانگردی کوچک هم در کشوری دیگر داشته باشم. سفرنخست من از این سری به دیدار از ایتالیا و شهرهای رویایی رم و ونیز گذشت. این بار شما را با خود به یکی از دیدنی ترین شهرهای جهان می برم. در سفری به پاریس با من باشید.

چه کسی در این کره خاکی بارها و بارها نام مکان های معروف پاریس را نشنیده است: برج ایفل، خیابان شانزه لیزه، کاخ ورسای، کلیسای نوتردام و … . یا چه کسی نامهای معروف فرانسوی را نشنیده است: ناپلئون، ماری آنتوانت، لویی شانزدهم و … و یا داستانهای معروف نویسندگانش را نخوانده است؟ ویکتور هوگو، امیل زولا، الکساندر دوما و … .
همه اینها کافی است تا سومین مقصد اروپایی ام را مشخص کند. سرزمین رویاهای دور و دراز. شهری که به شهر عشق و هنر معروف است. پاریس.
هواپیمای Air France به زمین ننشسته احساس می کنی در پاریسی! مخصوصا وقتی که اززبان فرانسوی فقط بونژور و موسیو را بلدی! فرانسوی ها برخلاف همسایگان ایتالیایی شان، بلند بلند صحبت نمی کنند و البته به اندازه همان ها و کلا اروپایی ها مهربان و کمک حال غریبه هایی هستند که مثل من بار اولی است قدم به سرزمینشان گذاشته اند. این مهربانی و کمک گاهی از حد معمول هم می گذرد. مثل وقتی که با اسکناس درشتی که در دست داری نمی توانی از دستگاه بلیط فروشی بلیط تهیه کنی و یکی٬ بلیط متروی 2 یورویی خودش را به تو می دهد آنهم بدون گرفتن پول آن!
البته پاریس تفاوتهایی هم با کشورهای دیگر اروپایی که تا کنون دیده ام دارد. یکی از آنها پلیس واقعا پرهیبتی است که همین اول کاری در فرودگاه می بینم. ابتدا باور نمی کنم که دارم به چند پلیس شهری آن هم در فرانسه نگاه می کنم اما انگار واقعیت دارد. پلیس های اینجا انگار سربازان آمریکایی هستند که در عراق خدمت می کنند. با همان هیکلهای ورزشی و البته تفنگ های مدرن و خفن! جرات نمی کنم ازشان عکس بگیرم اما انگار یکی جرات کرده و این عکس را در اینترنت گذاشته است!:

paris-french-police.jpg

طبق معمول این سفرها، پیش از آمدن، حسابی در باره پاریس مطالعه کرده ام. خدا پدر اینترنت را بیامرزد!
بهترین کاری که در بدو ورود به پاریس می توان انجام داد خرید یک “کارت سفر” است. این کارتها به شما اجازه می دهد در مدتی که اعتبار دارند از تمام وسایل حمل و نقل شهری پاریس استفاده کنید و این همه به معنای واقعی کلمه است: مترو، قطارهای سریع السیر، تراموا و اتوبوس. این کارت که به آن Paris Visite می گویند برای مدتهای 1، 2، 3 و 5 روزه قابل تهیه است و قیمتهایش از اینجاقابل مشاهده است.

paris-003.jpg

در فرودگاه شارل دوگل این کارتها و اصولا هر نوع بلیط دیگری قابل خریداری است. همچنین از فرودگاه به راحتی می توانید به مقصد همه شهرهای اروپایی بلیط قطار تهیه کنید. اصولا در پاریس دو جور قطار داخل شهری وجود دارد: یکی همان متروی معروف خودمان است که اصولا این اسم متروی ما هم از Metropolitan فرانسوی گرفته شده چرا که در سایر کشورهای اروپایی به آن معمولا Underground می گویند. مترو در تمام نقاط شهر ایستگاه دارد و اصولا نمی توان جایی در پاریس یافت که بیش از 200 متر با یک ایستگاه مترو فاصله داشته باشد. این البته هم یک مزیت است و هم یک عیب. چرا که این تعداد بسیار زیاد ایستگاه ها باعث می شود زمان زیادی صرف سفرهای شهری شود.
نوع دوم قطارهای داخل شهری به نام RER معروف است. این قطارها “تنها در مناطق کلیدی داخل شهر” ایستگاه دارند و بیشتر روی حومه شهر فوکوس می کنند. در فرودگاه شارل دوگل هم که مثل اکثر فرودگاه های جهان درحومه شهر واقع است تنها RER ایستگاه دارد لذا برای دسترسی به مناطق مرکزی شهر باید ابتدا با RER به یکی از ایستگاه های مرکزی شهر بروید و بعد از مترو استفاده کنید. کاری که من هم می کنم تا در کمتر از یکساعت در هتلم باشم.
با ابن که چند روز گذشته درست و حسابی نخوابیده ام هیجان بودن در پاریس نمی گذارد بعد از رسیدن به هتل در آن بمانم. پس، وسایلم را می گذارم و چه جایی بهتر از معروف ترین نماد فرانسه یعنی برج ایفل.

paris-001.jpg

در یکی از منابع اینترنتی خوانده ام این برج که توسط مهندسی به نام گوستاو ایفل ساخته شده(اصولا فرانسوی ها دوست دارند مکانها را به نام سازندگان یا ساکنانش بنامند!) در ابتدا مقبول مردم پاریس قرار نگرفته تا جایی که زمانی نظر به جمع آوری این غول عظیم 7300 تنی گرفته بودند – که البته بی خیالش شدند! اما هیچکس فکر نمی کرد سالها بعد این برج به چنین محبوبیت عالمگیری دست پیدا کند. محبوبیتی که باعث شده تا کنون بیش از 500 میلیون نفر از آن بالا بروند. به هر حال، کارت پاریس ویزیتم را بر می دارم و راه می افتم. ایستگاه Ecole Militaire حدود 200 قدم با ایفل فاصله دارد. چشمم که به ایفل می افتد دلم غنج می زند. بسیار از تصاویری  که بارها از آن دیده ام زیباتر است. شاید، مساله اندازه عظیمش باشد و یا نور پردازی خیره کننده اش که شبها جلوه دوچندانی به آن می دهد. برای این نورپردازی خیره کننده هزاران لامپ به کار رفته است که به نوبت چشمک می زنند.

paris-004.jpg

آرام آرام به برج می رسم. واقعا بزرگ است و عجیب. زیر برج که بایستی فاصله بین پایه های آن بیش از دو برابر زیر برج میدان آزادی خودمان است. در زیر برج، صدها جوان اکثرا سیاهپوست به دست فروشی مشغولند و تقریبا همه هم یک چیز می فروشند: ماکت های کوچک فلزی و پلاستیکی از برج ایفل!
در قسمت شمالی برج ایفل، بعد از گذشتن از رود زیبای سن، چشمم به بنای عظیمی می افتد که با پله های زیادی به چند طبقه تقسیم شده. بعدا می فهمم تئاتر بزرگ پاریس است و البته به تنها چیزی هم که شبیه نیست سالن تئاتر است. بنا، به حدی عظیم است و به قدری زیبا با مجسمه های گوناگون تزئین شده که از دیدنش سیر نمی شوی. از بالای پله ها صدای طبلی شبیه به طبل آفریقایی ها به گوش می رسد. بالا که می روم تعدادی جوان 20 تا 30 ساله نشسته اند با طبل های بزرگ آفریقایی و دارند برای دل خودشان و حاضرین طبل می زنند. اصلا انگار موسیقی در این سرزمین جایگاه بالایی دارد چرا که همه جای شهر می توانی کولی ها یا پانک هایی را ببینی که با هر وسیله ای که گیرشان آمده مشغول نواختن اند. بخصوص صحنه ای که برای هر تازه واردی تازگی دارد وقتی است که سوار مترو می شوی و سرت در لاک خودت است و ناگهان… انگار یک ارکستر درهم و برهم کنارت شروع می کنند به نواختن! بله در متروی پاریس. نمی دانم آیا هیچ کشور اروپایی دیگری هم هست که در مترو هایش گیتار و ویولن و آکاردئون بزنند یا نه ولی این قضیه انگار جزئی از زندگی پاریسی ها شده است. خوبی اش این است که نوازنده ها به تو گیر نمی دهند که بابت هنر نمایی شان پول بدهی. می نوازند و بعد هم با کمال ادب از شما به خاطر حوصله تان در گوش دادن، تشکر می کنند و می روند سراغ کوپه ای دیگر.
فقط کافی است در مقابل برج ایفل بایستی تا گذر زمان را فراموش کنی. به خودم که می آیم می بینم سه ساعتی گذشته است . کم کم به هتل باز می گردم تا برای روز بعد آماده شوم. روز دیگری در پاریس باید جالب باشد. منتظر قسمت دوم باشید.

پانوشت: برای دیدن عکسهای بیشتر و بزرگتری که از پاریس گرفته ام می توانید به اینجا مراجعه کنید.

یک ایرانی آرام در پاریس(قسمت دوم)

یک ایرانی آرام در پاریس(قسمت آخر)

 

17 دیدگاه

  1. مرســــــــــــــــــــــــــــــــي..اين چند وقتي كه من دارم اطلاعات راجع به پاريس جمع ميكنم از همه بهتر اونجا رو توصيف كرده بوديد..

  2. خاطرات پاریس برایم زنده شد.
    و این ایفل که من سال 2008 که اونجا بودم نورپردازیش آبی بود و حسابی حالم راگرفت چون اصلا شبیه ایفل نبود
    خوشبختانه سال 2010 قسمت شد شبهای ایفل را به رنگ طلاییش هم ببینیم که انصافا یه چیز دیگست
    راستی یه نکته
    البته شما خودت اوستایی
    ولی توصیه می کنم هایپرلینک ها را تنظیم کنی که توی new tab باز بشن نه اینکه مستقیم برن به آدرسهای مد نظر
    اینطوری خوانندت مسیرش را گم نمی کنه.
    bon courage

  3. افسانه جان
    بنده دکتر داروساز هستم پس مطب ندارم.
    در مورد ویزای توریستی هم اطلاع چندانی ندارم چون خودم همیشه با ویزای تجاری سفر کردم. فکر کنم از هر آژانس مسافرتی بپرسی راهنماییت کنه.
    موفق باشی

  4. سلام :آقای دکتر از اینکه در پاریس به شما خوش گذشته خوشحالم خواستم یک مقدار از خود شما بیوگرافی داشته باشم آیا دکتر طب هستید که به مطبتان بیاییم؟
    یکی هم راجع به پاریس چند سوال داشتم میخواستم ببینم اول برای ویزای توریستی من باید چه کار کنم یا شینگن بگیرم به من ایمیل بزنید متشکر.

  5. راستش در مورد قیمت بلیط و هتل و غیره از دید یک توریست می تونم بهتون بگم که کاملا به خودتون بستگی داره و البته به زمان سفر. من این دفعه با Business Class هواپیمایی آلیتالیا رفتم و پروازم به صورت تهران-میلان -دوسلدورف-میلان-پاریس-میلان-تهران بود که شد یک میلیون وششصد ولی پروازهای به مراتب ارزانتری هم هست که باید از خیلی وقت جلوتر رزرو شوند. در مورد هتل هم همینطور از شبی 30-40 یورو هست تا الا ماشالله!

  6. اگه بشه دکتر جان از قیمتاش هزینه بلیطا هتل و غیره بگی؟آخه اگه بشه میخوام دکترای تخصصی برم پاریس البته اگه دانشگاه بده.مرسی از مطلبت

  7. عالی بود. انشا نوشته ات هم خوب بود .
    از اینكه وقت میكنین درحین سیاحت سفرنامه هم مینویسین ازتون ممنونم .
    منتظر قسمت دوم هستم .

ارسال یک پاسخ